قرآن کریم ضمن تکریم و احترام به پیامبران و کتب آسمانى سابق، آنها را تصدیق مىکند . حدود بیست آیه قرآن کریم در تصدیق و تایید تورات و انجیل است. اساسا این سنت الهى است که هر پیامبرى، پیامبر پیشین را تایید و هر کتاب آسمانى، کتاب آسمانى سابق را تصدیق مىنماید (ناگفته نماند تایید تورات و انجیل از سوى قرآن کریم، به معناى تایید تورات یا انجیل فعلى نیست؛ چون دست تحریف آن دو را در امان نداشته است
قرآن کریم از رفتار و عملکرد عدهاى از مخالفان و معاندان حکایت مىکند که هر گاه پیام جدى وحى را از زبان پیامبر خدا مىشنیدند، او را تکذیب کرده و به او نسبت سحر و جادو،18 شاعر19 و دیوانه20 مىدادند و در مواردى سخنان وحى را اسطوره پیشینیان21 معرفى مىکردند. این امر، نشاندهنده رفتار ناپسند آنان در گفت و گو با پیامبر خداست و به دلیل ضعف و پیشداورى خویش و بدون توجه به پیام گفت و گو، از شنیدن پیام وحى خوددارى مىکردند .
پیامبران خدا در گفت و گو با مردم بسیار جدى بودند و در رساندن پیام خداوند متعال به مردم از کوتاهى و سهلانگارى خوددارى مىکردند. در قضیه گاو بنى اسرائیل، حضرت موسى(علیهالسلام) به مردمگفت: خدا به شما فرمان مىدهد که: ماده گاوى را سر ببرید، گفتند: آیا ما را به ریشخند مىگیرى؟ گفت: پناه مىبریم به خدا که از جاهلان باشم.
یکى دیگر از پیشفرضهاى گفت و گو، خوشبین بودن و احترام به طرف گفت و گوست. همه انسانها از فطرت الهى بهرهمندند. اگر فشارها و هوسها برداشته شود، پاکى و اصالت آنان ظاهر مىگردد. از این رو، قرآن کریم، تمسخر دیگران را ممنوع ساخته و از مسلمانان مىخواهد که اقوام دیگر را مسخره نکنند:
« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن
قَوْمٍ عَسَى أَن یَکُونُوا خَیْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى
أَن یَکُنَّ خَیْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا
بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ
فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ »؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، نباید قومى، قوم
دیگر را ریشخند کند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى، زنان دیگر را
ریشخند کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر
لقبهاى زشت ندهید
یکى از پیشفرضهاى گفت و گو، قبول آزادى فکر و اندیشه است. هیچ یک از طرفین گفت و گو نمىتواند عقاید و افکار خویش را به دیگرى تحمیل کند. در قسمتى از آیات قرآن کریم، این اصل تعقیب شده است که اساسا طبیعت اعتقادات قلبى و مسائل وجدانى به گونهاى است که اکراه و اجبار بر نمىدارد . اگر فردى به حکم اجبار و فشار، معتقدات و دستورات یک مذهب را در ظاهر بپذیرد، هرگز دلیل آن نیست که او در قلب و وجدان خویش آن را پذیرا گشته است:
«لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»؛ در دین اکراه راه ندارد؛ چرا که راه از بیراه به روشنى آشکار شده است
هر چند انسانها گوناگون آفریده شدهاند، با این حال، زمینههاى فراوانى براى ایجاد تفاهم و همکارى بر اساس اصول مشترک وجود دارد. یکى از پیشفرضهاى گفت و گو این است که بتوان به وسیله گفت و گو به اصول مشترک دست یافت و بر اساس آن با یکدیگر تعاون و همکارى داشت. همکارى بین مسلمانان و اهل کتاب بر اساس اصول مشترک، مورد تاکید قرآن کریم است:
«قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَةٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»؛ بگو: اى اهل کتاب! بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگردانیم و بعضى از ما، بعضى دیگر را به جاى خدا، به خدایى نگیرد . پس اگر (از این پیشنهاد) اعراض کردند، بگویید: شاهد باشید که ما مسلمانیم (نه شما
اختلاف انسانها از نظر زبان، ملیت و غیره نباید مانع گفت و گو شود . قرآن کریم به صراحت قبایل و گروهها را پذیرفته است و اختلاف بین رنگها و زبانها را از آیات الهى مىشمارد:
«أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ »9؛ اى مردم! ما شما را از مرد و زنى آفریدیم، و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید.
«آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ»10؛ و از نشانههاى او آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانهاى شما و رنگهاى شماست. قطعا در این(امر) براى دانشوران نشانههایى است.
طرفین گفت و گو باید با آگاهى و علم به مذاکره بپردازند. کرامت و ارزش آدمى به علم و دانش است و به واسطه تعلیم اسماى الهى و دریافت تعالیم حق، مسجود ملائکه شد و فرشتگان را به کرنش و تعظیم واداشت.
خداوند از انسان مىخواهد نسبت به آنچه علم ندارد، پیروى نکند:
«وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولـئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً»5؛ و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن؛ زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد .
یکى از پیش فرضهاى آغازین گفت و گو، پذیرش دو طرف یا چند طرف است که با استفاده از علائم، از جمله کلام به شکلهاى مختلف با یکدیگر تبادل معنا مىنمایند. این امر مورد پذیرش قرآن کریم است. البته پذیرش طرف مقابل به معناى حقانیت او نیست، بلکه منظور این است که گفت و گو وقتى تحقق پیدا مىکند که هر یک از طرفین، سخن طرف دیگر را بشنود و با یکدیگر به تبادل آرا و عقاید بپردازند. حضرت موسى (علیهالسلام) مامور مىشود حتى با فرعون، دشمنترین دشمنان خدا، به گفت و گو بپردازد و آیات الهى را به او ابلاغ کند: